۱. هر روز حداقل ده تا سی دقیقه را به پیاده روی «شکر گزاری» اختصاص دهید. مادامیکه تمرین شکر گزاری را انجام میدهید اصلیترین پادزهر استرس همراه شما میباشد.
۲. هر روز ده دقیقه را در سکوت بگذرانید.
۳. هنگام خواب به موسیقیهای آرامش بخش گوش دهید.
۴. صبحها هنگامی که بیدار میشوید این جمله را کامل کنید: امروز هدفم این است که….
۵. با انرژی، شور و شوق و احساس همدردی زندگی کنید.
۶. در سال جدید کتابهای بیشتری بخوانید.
۷. زمانی از روز را به مدیتیشن، یوگا یا دعا کردن اختصاص دهید.
۸. کاری را که همیشه دوست داشتید انجام دهید.
۹. مادامیکه بیدار هستید، رویاهای زیادی در سر بپرورانید.
۱۰. از سبزیجات و میوهها بیشتر استفاده کنید..
۱۱. مربی کسی شوید و شخصی را مربی خود کنید.
۱۲. در کارهای خیریه شرکت کنید.
۱۳. خانه، ماشین و دفتر کارتان را تمیز نگه دارید. و اجازه دهید انرژی مثبت جریان داشته باشد.
۱۴. انرژی گرانبهایتان را صرف شایعات بیاساس، انگلهای انرژی، موضوعهای مربوط به گذشته، افکار منفی یا چیزهایی که تحت کنترلتان نیست هدر ندهید. در عوض انرژیتان را برای لحظهٔ مثبت حاضر سرمایه گذاری کنید.
۱۵. بدانید زندگی مثل مدرسه است و شما برای یادگرفتن اینجا هستید. مشکلات قسمتی از برنامه آموزشی هستند که مثل کلاسهای ریاضی شروع و تمام میشوند ولی درسهایی که میآموزید در تمام طول عمرتان ادامه خواهد یافت.
۱۶. صبحانه را مثل یک پادشاه، نهار را مثل یک شاهزاده و شام را مثل یک یک دانشجو بخورید.
۱۷. بیشتر لبخند بزنید و بخندید.
۱۸. هر شب قبل از خواب جمله زیر را کامل کنید:
من به خاطر…. سپاسگزارم.
۱۹. به یاد داشته باشید که انرژی مثبتتان را آنقدر زیاد کنید که استرس جایی در آن نداشته باشد.
۲۰. از لحظات زندگیتان لذت ببرید. شما تنها یک بار فرصت زندگی دارید پس از آن خوب استفاده کنید
به یاد بسپارید همه چیز به دیدگاهتان بستگی دارد. یک روز عاشق همسر، بچهها و شغلتان هستید؛ روز دیگر نمیتوانید هیچکدامشان را تحمل کنید. چرا؟ هیچ چیز به جز تصورتان تغییر نکرده است. دلیلش هر چیزی میتواند باشد- شما بسیار خسته هستید، بسیار کار میکنید، شخصی کار آزاردهندهای انجام داده. حالا زمان آن است که هنگام نیاز دیدگاهمان را پیدا کنیم، گاهی همه آنچه شخص نیاز دارد داشتن کمی دیدگاه است. به یاد داشته باشیم هنگامی که احساس کاملاً منفیای داریم، انعکاس این تجربیاتمان ضروری نیست.
هنگامی که من در این حالت گیر میافتم با خودم میگویم؛ «تا فردا باید از قضاوت خودداری کنم تا فرصتی برای اینکه صبح با ذهن مثبت تری از خواب بیدار شوم ایجاد کنم. اگر باز هم نارضایتی وجود داشت به نگاه عمیق تری نیاز دارم. آیا اتفاق واقعاً وحشتناکی در شرف وقوع است؟ آیا مشکلی وجود دارد که باید حلش کنم؟ آیا به صحبت با شخصی دیگر و گرفتن نظری از بیرون نیاز دارم؟»
با تغییر دیدگاهتان، از دست اندازهای کوچک جاده و افتادن در گودالها جلوگیری میکنید. همین حالا آیا موضوعی وجود دارد که شما بتوانید برای حل آن از کمی دیدگاه استفاده کنید؟
ما باورهایمان را درباره اینکه چه کسی هستیم از دوران بچگی، خانوادههایمان و دوستانمان گرفتهایم. هنگامی که از دیگران بارها و بارها میشنویم که “بچه بدی” هستیم با همین باور بزرگ میشویم. برعکس آن نیز درست است هنگامی که دیگران میگویند ما “باهوش”، “لجباز”، “سرسخت”، “زیبا” یا “ورزشکار خوب”ی هستیم این باور در ما رشد میکند.
آنگاه باور میکنیم، این نظرات ما را تعریف و قدرتهای بالقوه واقعیمان را محدود میکنند چون در این صورت احتمالات دیگر که شاید باعث شادیمان شود را از دست میدهیم.
حالا اجازه دهید با مثال بیشتری توضیح دهم. در طول زندگیام با این فکر بزرگ شدم که من نمیتوانم خوب بنویسم. هیچوقت انشاهایم چندان خوب به نظر نمیرسید. باور کنید یا نه من همیشه از کتابهای کمکی برای نوشتن استفاده میکردم!
چطور میتوانیم این نوع طرز فکر را محدود کنیم؟
اگر به این فکر ادامه میدادم که شکستهای گذشتهام درباره نوشتن واقعاً درست است آنگاه امروز نمیتوانستم برای شما بنویسم یا کتاب ترجمه کنم. حالا به این فکر کنید چطور این میتواند در زندگی خودتان کاربرد داشته باشد.
هر چه بیشتر خودتان را با هر عنوانی «خوب» یا «بد» بشناسانید و محدود کنید بیشتر رشد شخصیتان را محدود میکنید. فرقی ندارد عنوانتان «خوب» یا «بد» باشد شناساندن خودتان با این عنوانها به معنی این است که به طور مرتب فرصتهای تجربه شادی بیشتر، خوشبختی و وفور نعمتی که لایقش هستید را از دست میدهید.
تفاوت نمیتواند واضحتر از این باشد. در یک دست افرادی هستند که «روابط خوب و نزدیکی» برقرار میکنند. به نظر میرسد آنها همیشه حتی زمانی که چیزها خوب پیش نمیرود شاد هستند… و افراد دیگری که به نظر میرسد فرقی ندارد چقدر اتفاقهای خوبی در زندگیشان رخ میدهد همیشه ناراحت هستند.
هر روز بدون هدف در اطراف حرکت کردن هیچ سودی برای شما یا اطرافیانتان ندارد. هدف غیر مشخص شما را ناامید میکند و فاقد سمت وسو برای هر کاری است که انجام میدهید.
اگر هنوز هدفتان در زندگی را نمیدانید زمانی برای تفکر درباره آن در نظر بگیرید. آنگاه مطمئن شوید هر کاری که انجام میدهید با این هدف همتراز است.