اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

اسدآباد(سعدابا)

اسدآباد منطقه‌ای تاریخی است که قدمت آن به پیش از اسلام می‌رسد.....

ادامه مطلب ...

● اصول اخلاقی، قانون و تعهد

از زمانی که انسان ها به صورت اجتماعی زیسته اند، تعدیل رفتارشان با توجه به اصول خوب و بد، برای سلامت جامعه ای که به آن تعلق داشته اند، ضروری بوده است. ما این را اخلاق می نامیم که می تواند معانی متعددی داشته باشد. اخلاق می تواند یک رشته علمی باشد که با آنچه خوب و بد می نامیم و تعهدات و وظایف اخلاقی سر و کار دارد. اخلاق همچنین می تواند مجموعه ای از اصول یا ارزش های اخلاقی، یا نظریه یا منظومه ای از اصول اخلاقی باشد. بسته به محیط اجتماعی، آن قدرت برتری که به عنوان دلیل رفتار نیک به آن استناد می شود، ممکن است خواست خداوند، روند طبیعت یا قاعده منطق باشد. در جایی که خواست خداوند ملاک باشد، پیروی از فرامین الهی معیار رفتار پسندیده است. اگر روند طبیعت ملاک باشد، تطابق با صفات منسوب به طبیعت انسان ملاک قرار می گیرد. در جایی که منطق حکمفرماست، انتظار می رود رفتار اخلاقی از تفکر منطقی سرچشمه گرفته باشد.

اگر کسی بپرسد «به نظر شما اخلاق یعنی چه؟» گمان می کنم جواب هایی به قرار زیر دریافت کند:

«اخلاق وابسته به آن حسی است که به من می گوید این کار درست است یا غلط»

« اخلاق وابسته به اعتقادات دینی من است»

«رفتار اخلاقی یعنی پیروی از آنچه قانون آن را ضروری می داند»

«اخلاق متشکل از معیارهای رفتاری است که مورد پسند جامعه است».

معنی «اخلاق» را نمی توان به سادگی تعیین کرد و نظراتی که بسیاری از مردم در مورد آن دارند، اغلب اساس محکمی ندارد. بسیاری از مردم عموماً اخلاق را با احساساتشان برابر می دانند. اما اخلاقی رفتار کردن به معنی پیروی از احساسات شخصی نیست. کسی که از احساساتش پیروی می کند ممکن است از انجام کار درست باز بماند. در واقع احساسات نمی تواند معیار درستی برای سنجش رفتار اخلاقی باشد. همین طور نمی توان اخلاق را مطابق با دین دانست. بدون شک اغلب ادیان معیارهای اخلاقی والایی را ارائه می کنند ولی اگر اخلاق در حصر دین قرار داشت، رفتار اخلاقی تنها محدود به دینداران می شد. دین می تواند معیارهای اخلاقی محکمی را اعمال کند و برای رفتار اخلاقی انگیزه شدید به وجود آورد. اما اخلاق نه محدود به دین و نه مساوی با آن است.

اخلاقی بودن لزوماً مترادف با پیروی از قانون هم نیست. قانون اغلب شامل یک سری معیارهای اخلاقی است که مورد قبول اکثر شهروندان است. اما قوانین هم می توانند همانند احساسات از اخلاق فاصله بگیرند. تاریخ بشریت شاهد جوامع و قوانینی در آنها بوده است که برده داری را مجاز شمرده اند. جامعه آفریقای جنوبی قوانینی داشت که کارشان اجرای سیاست جدایی سفیدپوستان از سیاه پوستان بود. نمونه های بسیار دیگری از قوانین مخالف با اصول اخلاقی در جهان وجود دارد. جوامعی هستند که زن به عنوان جنس دوم در قانونشان تعریف شده است. احتمالاً هنوز در اروپا بانوانی هستند که روزهایی را که زنان اروپایی فاقد حق رأی بودند به خاطر بیاورند.

اخلاقی بودن به معنی انجام «امر مورد قبول جامعه» نیز نیست. منکر آن نیستم که در بسیاری از جوامع اکثر مردم هنجارهایی را قبول دارند که واقعاً اخلاقی هستند اما ممکن است هنجارهای رفتاری یک جامعه از اصول اخلاقی فاصله داشته باشد. ممکن است تمام یک جامعه از نظر اخلاقی فاسد شود. آلمان نازی مثال خوبی از چنین جامعه ای است.

علاوه بر این، اگر اخلاق به معنی انجام «امر مورد قبول جامعه» بود، برای اطمینان از اخلاقی بودن یک مسئله، باید می فهمیدیم جامعه چه چیز را می پسندد. به عنوان مثال اگر می خواستم تصمیم بگیرم در مورد سقط جنین چه نظری داشته باشیم، لازم بود یک نظرسنجی کلی از جامعه انجام دهم و بعد امر مورد قبول جامعه را در نظرمان اثر دهیم. فقدان اتفاق نظر در مورد بسیاری از مسائل اجتماعی امکان برابر دانستن اخلاق با عرف یک جامعه را از میان برمی دارد. اگر اخلاقی بودن به معنی پیروی از عرف جامعه بود، افراد مجبور بودند در مورد مسائلی به دنبال توافق بگردند که هیچ گاه در مورد آنها به توافق نمی رسند.

پس بالاخره اخلاق چیست؟

اخلاق دارای دو قسمت است: در درجه اول به معیارهای معقول خوب و بد اشاره دارد که چگونگی رفتار انسان را، معمولاً از نظر حقوق، تکالیف، فایده برای اجتماع، سلامت زندگی و فضایل، تعیین می کنند. معیارهای اخلاقی همچنین شامل آنهایی می شوند که فضایل صداقت، شفقت و وفاداری را واجب می شمارند. به علاوه، معیارهای اخلاقی دربرگیرنده معیارهایی هستند که حول نیازهای اولیه انسان می گردند.

اخلاق به مطالعه و توسعه معیارهای اخلاقی فرد نیز اشاره دارد. همان طور که پیش تر گفته شد، ممکن است احساسات، قوانین و هنجارهای اجتماعی از اخلاق فاصله بگیرند. پس لازم است فرد به طور دائم معیارهای خود را محک بزند تا مطمئن شود که معقول و قابل دفاع هستند. پس اخلاق به معنی تلاش مداوم برای مطالعه باورها و رفتار اخلاقی خودمان و کوشش برای اطمینان از اینکه ما و نهادهایی که تشکیل می دهیم مطابق با معیارهایی معقول و قابل دفاع، نیز است.

ادامه دارد

فلسفه اخلاق

در باب تعریف فلسفه اخلاق باید دانست که از این رشته نیز مانند بسیاری از رشته های دیگر تعریف همه پسندی وجود ندارد اما فی الجمله آنچه محل اجماع همگان است این است که در فلسفه اخلاق برای مسائل اساسی که به اخلاق مرتبط است به شکل مستدل و عقلانی به بحث و فحص می پردازیم؛ بر این مبنا فلسفه اخلاق دو شاخه اصلی دارد :

۱) فرا اخلاق: که درباره سرشت و روش شناسی داوری های اخلاقی از قبیل اینکه خوب و بد به چه معناست؟ آیا حقایق اخلاقی وجود دارد ؟ و... به تحقیق و تأمل می پردازد.

۲) اخلاق هنجاری : به بررسی اصولی می پردازد که می گوید انسان چگونه باید زندگی کند؟ چه چیزهایی در غایت زندگی ارزشمند است؟ چه چیز باعث می شود که کسی خوب باشد؟ و...

اخلاق هنجاری دارای دو مرتبه است :

الف) نظریه هنجاری:

که در جست وجوی اصول اخلاقی بسیار کلی است ، مانند این که همیشه باید کاری را انجام داد که موجب سعادت و رستگاری همه انسان ها شود. یا از انجام کاری که موجب آزار و زیان مادی و معنوی انسان های دیگر می شود باید احتراز کرد.

ب) اخلاق هنجاری کاربردی: که به مطالعه مسائل اخلاقی خاصی از قبیل، ثروت پرستی، دزدی، افسارگسیختگی در روابط جنسی و... می پردازد .

در فلسفه اخلاق گرایش ها و نظریات متعددی وجود دارد