اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

رسم درست مهمانی

رسم غلط در باب میزبان و میهمان....

رسم غلط در باب میزبان و میهمان

قرآن در اینجا به ما می‏گوید نه رودربایستی بیجا از افراد داشته باشید و نه نازک نارنجی باشید و بیخود به شما بربخورد، اگر می‏خواهید به خانه کسی وارد شوید چنانچه قبلا از شما دعوت کرده‏اند و وقت گرفته‏اید داخل می‏شوید و اگر بدون اطلاع قبلی درخانه کسی را می‏زنید، معنایش این است که من می‏خواهم داخل خانه تو شوم، صاحبخانه اگر در شرایطی قرار گرفته که نمی‏تواند بپذیرد، بدون رودربایستی بگوید من در منزل هستم - نه اینکه نیستم - ولی متاسفانه الآن کار دارم و نمی‏توانم شما را بپذیرم (خیلی اتفاق می‏افتد که انسان کار لازمی دارد و آن کسی که آمده کار چندان لازمی ندارد)، تو که از من وقت نگرفتی، حالا برو و یک وقت دیگری بیا، و این را صریح بگوید. اگر صاحبخانه صریح گفت، او هم باید آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگی داشته باشدکه بدش نیاید.

رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان

اما امروز شما می‏بینید که کار بر عکس است: نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمی‏توانم تو را بپذیرم، و نه آن کسی که وارد می‏شود آنقدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را نمی‏پذیرم، به او برنخورد، و لهذا الان در جامعه ما رسم بر این است که یکی از این سه حالت رخ می‏دهد:

حالت اول: این است که صاحبخانه به دروغ به بچه‏ها می‏گوید بگوئید نیست، یعنی گناه کبیره مرتکب می‏شود. این که می‏گوید «در خانه نیست»

دروغ است و دروغ گناه کبیره است.

حالت دوم «توریه»: کنند و حال آنکه توریه در جایی است که دروغ لازم است یعنی از نگفتنش مفسده برمی‏خیزد، مثل‏این که کسی آمده و یک کاردی هم به دست دارد و می‏خواهد [ به ناحق ] کسی را بکشد و می‏پرسد فلان کس اینجاست یا نه؟ باید گفت اینجا نیست. در اینجا می‏گویند برای اینکه عادت به دروغ گفتن نکنی در دلت غیر از آن چیز را خطور بده، بگو «نیست» و در دلت خطور بده که در «اینجا» نیست. نه اینکه انسان هر دروغی که دلش می‏خواهد بگوید و توریه کند! به بچه‏ها می‏گوید «بگویید نیست، ولی بچه‏ها!وقتی می‏گویید نیست یعنی در این درگاهی اتاق نیست».اینجا که می‏توانی راست بگویی چرا توریه می‏کنی؟ بگو هستم ولی نمی‏توانم بپذیرم.

روزی ملا نصر الدین، مهمانی را همراه خود تا در خانه آورد و خود به داخل خانه رفت. زنش با او دعوا کرد که چرا مهمان آوردی و ما چیزی نداریم که به او بدهیم و کار بدی کردی (مثل اغلب زنها که همیشه در این امور تحکم می‏کنند). ملا گفت چه بکنم؟ گفت من که اصلا پذیرایی نمی‏کنم. درماند که چه کند. به بچه‏ها گفت بروید بگویید ملا در خانه نیست. مهمان گفت ما با هم آمدیم. در اینجا ملا خودش صدایش را بلند کرد و گفت: شاید خانه دو در داشته و از آن در دیگر بیرون رفته است!

اغلب در این جور موارد، کارها ملا نصر الدین است، یعنی وقتی می‏آیند می‏گویند «آقا نیست» خود مهمان می‏فهمد که دروغ می‏گوید، چون وقتی یک کسی دم در می‏آید و می‏گوید بروم ببینم آقا خانه هست یا نه، معلوم است تو که از داخل خانه می‏آیی می‏دانی هست یا نه، این «بروم ببینم آقا خانه هست یا نه» یعنی بروم ببینم آقا می‏گوید که راستش را بگویم یا دروغش را بگویم. قضیه این جور است، و تعجب است، با اینکه همه می‏دانند، مهمان می‏داند میزبان هم می‏داند، باز هم این دروغ تکرار می‏شود!

۱) پس یک شکل قضیه این است که یک دروغ گفته می‏شود.

۲) یک شکل دیگر قضیه این است که صاحبخانه می‏گوید:

«بفرمایید»،خیلی هم نفاق به خرج می‏دهد: خیلی خوش آمدید! صفا آوردید!اما در دلش دائما فحش می‏دهد که این چه بلایی بود که این ساعت رسید، ما هزار کار داریم، عجب مردم بی‏تربیت بی‏ادبی هستند، چه خروسهای بی‏محلی و چه مزاحمهایی! بعد هم که مهمان بیرون رفت جلوی زن و بچه‏اش صد تا فحش می‏دهد.

دیگر آن بچه چه از آب در می‏آید! بچه‏ای که می‏بیند پدرش اینقدر شهامت ندارد که به مهمان بگوید «آقا من نمی‏توانم تو را بپذیرم» و جلوی مهمان خیلی کوچک و بزرگ می‏شود و خوش آمد می‏گوید وپشت سرش فحش می‏دهد.

حالت سوم: قضیه این است که میزبان و صاحبخانه کارش را خوب انجام می‏دهد و دم در می‏آید می‏گوید «آقا من متاسفم از اینکه نمی‏توانم شما را بپذیرم، الآن کار واجبی دارم» یا یک نفر رامی‏فرستد که به او بگوید من الآن کار لازمی دارم و نمی‏توانم شما رابپذیرم. صاحبخانه کارش خوب است، ولی ضعف اخلاق، مال وارد و مهمان است [ زیرا ] به او برمی‏خورد، هر جا که می‏نشیند می‏گوید در خانه فلان کس رفتم و مرا نپذیرفت، نمی‏گوید من با اجازه قبلی نرفته بودم، نمی‏گوید او که نپذیرفت عذر داشت. تو باید بنا رابگذاری بر این که او عذر داشته، و باید خوشت بیاید که میزبان تو یک شخص با شهامت و صریحی بوده که به تو دروغ نگفت و راستش را گفت. این هم شکل سوم.

آنچه [ امروز ] عمل می‏شود یا آن دو شکل است [ مربوط به ] میزبان و یا این یک شکل است مربوط به مهمان.

ولی شکل چهارم که اسلام آن شکل را می‏پسندد دیگر درجامعه ما وجود ندارد، و آن این است که اگر میزبان وقت ندارد ونمی‏تواند او را بپذیرد، در کمال صراحت بگوید «آقا معذورم، نمی‏توانم شما را بپذیرم» و مهمان هم بدون اینکه به او بربخورد برگردد و برود. قرآن این شکل چهارم را دستور می‏دهد، می‏فرماید «و اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا» و اگر به شما گفتند نمی‏توانیم شمارا بپذیریم، برگردید «هو ازکی لکم» این برایتان پاکتر است - این شکل چهارم از آن سه شکل برایتان بهتر است - «و الله بما تعملون علیم» خدا به کارهای شما آگاه و داناست.

قرآن فرمود اگر به خانه‏ای غیر خانه خودتان رفتید بدون اجازه وارد نشوید (خانه یعنی محل سکونت). آیا هر محل سکونتی و جایی که انسانهایی در آن هستند [ همین حکم را دارد ] ؟اگر من می‏خواهم وارد یک مغازه شوم اول باید پشت در بایستم و اجازه بگیرم و بعد وارد شوم؟ یا اگر کسی می‏خواهد داخل یک پاساژ بشود باید اجازه بگیرد و وارد شود؟ برای ورود به یک کاروانسرا یا یک آسیا [ بایداجازه گرفت ] یا این امر اختصاص دارد به خانه‏های مسکونی یعنی محل زندگی خصوصی؟ قرآن می‏فرماید این حکم مربوط به محل زندگی خصوصی است و لو محل کار خصوصی، ولی اماکن عمومی این حکم را ندارد، در اماکن عمومی که در باز است برای عموم، دیگر نیازی به اجازه گرفتن نیست.

آ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد