اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

اخلاق گمشده قرن حاضر(داریوش زیوری)

دست نوشته های یک معلم فنی

هفت نظر گاندی

از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:

 

1-ثروت، بدون زحمت

2-لذت، بدون وجدان

3-دانش، بدون شخصیت

4-تجارت، بدون اخلاق

5-علم، بدون انسانیت

6-عبادت، بدون ایثار

7-سیاست، بدون شرافت

 

این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه‌اش داد.   

ادب؛ نگینی بر انگشتری اخلاق

انسان مخلوقی است اجتماعی که ناگزیر است از ارتباطات و معاشرت با یکدیگر. برای رفع نیازهای خود همه به یکدیگر نیازمندیم و این نیاز باعث شده که آحاد جامعه در طول زندگی خود با یکدیگر مرتبط و وابسته باشند و در رفع نیازهای همدیگر بکوشند........

ادامه مطلب ...

تهذیب نفس با اخلاق عملی

سوالات و پاسخ هایی درباره تهذیب نفس و ....

ادامه مطلب ...

نامه یک معلم اخلاق

جوانی به معلم اخلاقی نامه ای نوشته بود و از او خواسته بود که برای قدم برداشتن در راه کمال چه عملی انجام دهد؟ جواب نامه داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولی جواب خیلی مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنی انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته اید. فرمود: چه نوشته ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگری نیست. البته اصل این سخن از مرحوم میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن به کمال، فقط بندگی حضرت حق است.

حبّ الهی، معیار ارزش ها

در بیان ویژگی های اخلاقی مؤمنان

ادامه مطلب ...

انتخاب صحیح الکترود برای کار

انتخاب صحیح الکترود برای جوشکاری بستگی به نوع قطب و حالت ...

ادامه مطلب ...

تاریخچه جوشکاری

چون احتیاجات بشر ، اتصال و جوش در همه موارد را خواستار بوده است، ....

ادامه مطلب ...

رسم درست مهمانی

رسم غلط در باب میزبان و میهمان....

رسم غلط در باب میزبان و میهمان

قرآن در اینجا به ما می‏گوید نه رودربایستی بیجا از افراد داشته باشید و نه نازک نارنجی باشید و بیخود به شما بربخورد، اگر می‏خواهید به خانه کسی وارد شوید چنانچه قبلا از شما دعوت کرده‏اند و وقت گرفته‏اید داخل می‏شوید و اگر بدون اطلاع قبلی درخانه کسی را می‏زنید، معنایش این است که من می‏خواهم داخل خانه تو شوم، صاحبخانه اگر در شرایطی قرار گرفته که نمی‏تواند بپذیرد، بدون رودربایستی بگوید من در منزل هستم - نه اینکه نیستم - ولی متاسفانه الآن کار دارم و نمی‏توانم شما را بپذیرم (خیلی اتفاق می‏افتد که انسان کار لازمی دارد و آن کسی که آمده کار چندان لازمی ندارد)، تو که از من وقت نگرفتی، حالا برو و یک وقت دیگری بیا، و این را صریح بگوید. اگر صاحبخانه صریح گفت، او هم باید آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگی داشته باشدکه بدش نیاید.

رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان

اما امروز شما می‏بینید که کار بر عکس است: نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمی‏توانم تو را بپذیرم، و نه آن کسی که وارد می‏شود آنقدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را نمی‏پذیرم، به او برنخورد، و لهذا الان در جامعه ما رسم بر این است که یکی از این سه حالت رخ می‏دهد:

حالت اول: این است که صاحبخانه به دروغ به بچه‏ها می‏گوید بگوئید نیست، یعنی گناه کبیره مرتکب می‏شود. این که می‏گوید «در خانه نیست»

دروغ است و دروغ گناه کبیره است.

حالت دوم «توریه»: کنند و حال آنکه توریه در جایی است که دروغ لازم است یعنی از نگفتنش مفسده برمی‏خیزد، مثل‏این که کسی آمده و یک کاردی هم به دست دارد و می‏خواهد [ به ناحق ] کسی را بکشد و می‏پرسد فلان کس اینجاست یا نه؟ باید گفت اینجا نیست. در اینجا می‏گویند برای اینکه عادت به دروغ گفتن نکنی در دلت غیر از آن چیز را خطور بده، بگو «نیست» و در دلت خطور بده که در «اینجا» نیست. نه اینکه انسان هر دروغی که دلش می‏خواهد بگوید و توریه کند! به بچه‏ها می‏گوید «بگویید نیست، ولی بچه‏ها!وقتی می‏گویید نیست یعنی در این درگاهی اتاق نیست».اینجا که می‏توانی راست بگویی چرا توریه می‏کنی؟ بگو هستم ولی نمی‏توانم بپذیرم.

روزی ملا نصر الدین، مهمانی را همراه خود تا در خانه آورد و خود به داخل خانه رفت. زنش با او دعوا کرد که چرا مهمان آوردی و ما چیزی نداریم که به او بدهیم و کار بدی کردی (مثل اغلب زنها که همیشه در این امور تحکم می‏کنند). ملا گفت چه بکنم؟ گفت من که اصلا پذیرایی نمی‏کنم. درماند که چه کند. به بچه‏ها گفت بروید بگویید ملا در خانه نیست. مهمان گفت ما با هم آمدیم. در اینجا ملا خودش صدایش را بلند کرد و گفت: شاید خانه دو در داشته و از آن در دیگر بیرون رفته است!

اغلب در این جور موارد، کارها ملا نصر الدین است، یعنی وقتی می‏آیند می‏گویند «آقا نیست» خود مهمان می‏فهمد که دروغ می‏گوید، چون وقتی یک کسی دم در می‏آید و می‏گوید بروم ببینم آقا خانه هست یا نه، معلوم است تو که از داخل خانه می‏آیی می‏دانی هست یا نه، این «بروم ببینم آقا خانه هست یا نه» یعنی بروم ببینم آقا می‏گوید که راستش را بگویم یا دروغش را بگویم. قضیه این جور است، و تعجب است، با اینکه همه می‏دانند، مهمان می‏داند میزبان هم می‏داند، باز هم این دروغ تکرار می‏شود!

۱) پس یک شکل قضیه این است که یک دروغ گفته می‏شود.

۲) یک شکل دیگر قضیه این است که صاحبخانه می‏گوید:

«بفرمایید»،خیلی هم نفاق به خرج می‏دهد: خیلی خوش آمدید! صفا آوردید!اما در دلش دائما فحش می‏دهد که این چه بلایی بود که این ساعت رسید، ما هزار کار داریم، عجب مردم بی‏تربیت بی‏ادبی هستند، چه خروسهای بی‏محلی و چه مزاحمهایی! بعد هم که مهمان بیرون رفت جلوی زن و بچه‏اش صد تا فحش می‏دهد.

دیگر آن بچه چه از آب در می‏آید! بچه‏ای که می‏بیند پدرش اینقدر شهامت ندارد که به مهمان بگوید «آقا من نمی‏توانم تو را بپذیرم» و جلوی مهمان خیلی کوچک و بزرگ می‏شود و خوش آمد می‏گوید وپشت سرش فحش می‏دهد.

حالت سوم: قضیه این است که میزبان و صاحبخانه کارش را خوب انجام می‏دهد و دم در می‏آید می‏گوید «آقا من متاسفم از اینکه نمی‏توانم شما را بپذیرم، الآن کار واجبی دارم» یا یک نفر رامی‏فرستد که به او بگوید من الآن کار لازمی دارم و نمی‏توانم شما رابپذیرم. صاحبخانه کارش خوب است، ولی ضعف اخلاق، مال وارد و مهمان است [ زیرا ] به او برمی‏خورد، هر جا که می‏نشیند می‏گوید در خانه فلان کس رفتم و مرا نپذیرفت، نمی‏گوید من با اجازه قبلی نرفته بودم، نمی‏گوید او که نپذیرفت عذر داشت. تو باید بنا رابگذاری بر این که او عذر داشته، و باید خوشت بیاید که میزبان تو یک شخص با شهامت و صریحی بوده که به تو دروغ نگفت و راستش را گفت. این هم شکل سوم.

آنچه [ امروز ] عمل می‏شود یا آن دو شکل است [ مربوط به ] میزبان و یا این یک شکل است مربوط به مهمان.

ولی شکل چهارم که اسلام آن شکل را می‏پسندد دیگر درجامعه ما وجود ندارد، و آن این است که اگر میزبان وقت ندارد ونمی‏تواند او را بپذیرد، در کمال صراحت بگوید «آقا معذورم، نمی‏توانم شما را بپذیرم» و مهمان هم بدون اینکه به او بربخورد برگردد و برود. قرآن این شکل چهارم را دستور می‏دهد، می‏فرماید «و اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا» و اگر به شما گفتند نمی‏توانیم شمارا بپذیریم، برگردید «هو ازکی لکم» این برایتان پاکتر است - این شکل چهارم از آن سه شکل برایتان بهتر است - «و الله بما تعملون علیم» خدا به کارهای شما آگاه و داناست.

قرآن فرمود اگر به خانه‏ای غیر خانه خودتان رفتید بدون اجازه وارد نشوید (خانه یعنی محل سکونت). آیا هر محل سکونتی و جایی که انسانهایی در آن هستند [ همین حکم را دارد ] ؟اگر من می‏خواهم وارد یک مغازه شوم اول باید پشت در بایستم و اجازه بگیرم و بعد وارد شوم؟ یا اگر کسی می‏خواهد داخل یک پاساژ بشود باید اجازه بگیرد و وارد شود؟ برای ورود به یک کاروانسرا یا یک آسیا [ بایداجازه گرفت ] یا این امر اختصاص دارد به خانه‏های مسکونی یعنی محل زندگی خصوصی؟ قرآن می‏فرماید این حکم مربوط به محل زندگی خصوصی است و لو محل کار خصوصی، ولی اماکن عمومی این حکم را ندارد، در اماکن عمومی که در باز است برای عموم، دیگر نیازی به اجازه گرفتن نیست.

آ

چه ارتباطی میان قانون و اخلاق وجود دارد؟

تعبیری که فرد از قانون دارد لزوماً تعبیری را که از اخلاق دارد، تحت تأثیر قرار خواهد داد و بالعکس. با توجه به عدم توافق در مورد معنی «اخلاق»، تلاش هایی که به منظور کشف چگونگی ارتباط اخلاق با «قانون» (که خود نیز مفهوم کامل و واضحی نیست) انجام می شود، تنها به ابهامات بیشتر منتهی می شود.قانون و اخلاق یک بسته را تشکیل می دهند که به هر حال با هم مرتبطند. هنگامی که «کانت» سعی می کند وظیفه قانونی و کارکرد آن را توضیح دهد، بیشتر به همان منابع فکری اشاره می کند که در بحث در مورد وظایف اخلاقی بر آنها تکیه دارد. وی تأکید دارد که قانون باید برای همه یکسان باشد. باید منطق پشت قانون و همین طور مجازات قانون شکنی برای شهروندان قابل لمس باشد.

از نظر کانت قانون به شکل مجموعه ای از محدودیت های برونی و اخلاق به شکل محدودیت های درونی که بر رفتار اعمال می شوند، عمل می کند. تعبیر کانت در مورد «خود قانونگذار» بودن اشخاص وقتی که پای اخلاق در میان باشد، بسیار بجاست. با وجود این، باز هم به سازوکار عقاید و منافعی که مثلاً در «بیواتیک» (زیست اخلاق) وجود دارد، اشاره ای ندارد. بیماری را در نظر بگیرید که تقاضایش برای خودکشی به کمک بیمارستان، رد می شود. اگر بخواهیم خود را به شرایط قانونگذاری کانت محدود کنیم، در درک بزرگی این مسئله فلسفی با چالش مواجه خواهیم شد.

در شرایطی که تناقض علنی بین اخلاق و قانون وجود دارد، فرد چه باید بکند؟

کانت در زمانی زندگی می کرد و می نوشت که اعتراض به غیراخلاقی بودن یک قانون، از حمایت اجتماعی امروز بی بهره بود. شاید امروز دیگر کسی قدر آن را نداند که فرد از نظر اخلاقی مکلف است در برابر قوانین غیراخلاقی بایستد. آنچه کاملاً واضح نیست این است که چگونه باید یک قانون اخلاقی را از یک قانون غیراخلاقی تمییز دهیم.قانون فعلی تلاش چندانی برای مشخص کردن وظایف فردی ما در برابر یکدیگر، مثلاً اینکه چه کاری باید برای هم انجام دهیم، نمی کند. در عوض، قانون بیشتر معطوف به مقرراتی است که می گوید چه کار نباید بکنیم، یا چه کاری را نباید در حق هم انجام دهیم. اخلاق نیز از این نظر تفاوتی با قانون ندارد. وظیفه اصلی فرد این است که دیگران را به اختیار خود رها کند.

در مـواردی تکلیـف قانونی با تکلیف اخلاقی در تناقض است. قانون و اخلاق به زن و شوهری می مانند که نه می توانند با هم زندگی کنند و نه جدا از هم باشند و ما هم اختلافات همیشگی آنها را پذیرفته ایم به این امید که شاید روزی با هم کنار بیایند و مصالحه کنند. مشکل اینجاست که نمی توانیم مشخص کنیم که کی یکی تمام می شود و دیگری آغاز می شود.

از طرف دیگر، آیا در مورد جراح پیوند عضوی که می داند به دلیل کمبود عضو تنها می تواند یکی از دو بیمار را نجات دهد، اندیشیده ایم؟ اصرار بر اینکه جراح، بدون هیچ لغزشی، بر یک سری حدود اخلاقی شخصی تکیه کند، اعتماد بسیار زیادی را به قضاوت اخلاقی جراح می طلبد. قانون در چنین مواردی پادرمیانی می کند تا جامعه را از خطرات احتمالی چنین اعتمادی مصون نگاه دارد. می توان معقولانه قانون و اخلاق را وابسته به هم دانست. علی رغم مواردی که قانون و اخلاق اختلاف دارند و یا تلاش می کنند که جایگزین یکدیگر شوند، این دو به هم وابسته اند.دو مرد در بیابانی سفر می کنند. تنها یک بطری آب دارند. اگر آن را تقسیم کنند، هر دو می میرند.

اگر یکی از آنها آب را بخورد زنده می ماند ولی همسفرش خواهد مرد. چه باید بکنند؟ عالمی اعتقاد داشت که هر دو باید بخورند تا هیچ کدام شاهد مرگ دیگری نباشد. عالم دیگری استدلال کرد صاحب بطری باید آب را بخورد. قانون فقط می گوید «بگذار در کنار تو زندگی کند» نه اینکه «بگذار به جای تو زندگی کند. زندگی فرد در مقایسه با زندگی همسفرش در اولویت است». با دو تفسیر متناقض روبه رو هستیم که هرکدام راهی را پیشنهاد می کنند. چگونه باید به این نظرات متضاد نگاه کنیم؟ زندگی چه کسی در اولویت است؟ اگر یکی از آنها خردسال و دیگری بزرگسال بود چه؟ اگر یکی از مسافران مرد و دیگری زن بود، چه باید کرد؟ ارزش زندگی افراد را چگونه باید اندازه بگیریم؟ استدلال عالم دوم مطابق با قانون است ولی چگونه می توانیم با چنین قانونی زندگی کنیم؟هنگامی که می خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم، باید خطر تحمیل نگرش خود نسبت به رابطه میان قانون و اخلاق را نیز در نظر بگیریم. البته درست است که در تحلیل نهایی، اعمال اصول اخلاقی را نمی توان از قلمرو قضاوت شخصی جدا کرد و آن را تنها به یک سری قوانین محدود کرد. آیا مفری وجود دارد؟

آیا می توانیم از اینکه قانون یا اخلاق بیش از حد یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند، جلوگیری کنیم؟

مباحث معاصر اخلاق با پیچیدگی روزافزون زندگی اجتماعی سروکار دارد که پاسخ آن بسادگی به دست نمی آید.

در عین حال مسائل اضطراری پیش می آیند که نیازمند تعیین یک سری اهداف عملی هستند. اوتانازی، دستکاری ژن ها، و کلون کردن تنها بخشی از مسائلی هستند که نیاز به ملاحظات اخلاقی دارند. کار معمول بخش «کمیته اخلاقی» یک بیمارستان مثال مناسبی است: مثلاً آیا دستگاه حفظ حیات باید به این بیمار متصل بماند یا خیر؟ آیا این بیمار باید زودتر از دیگری پیوند قلب دریافت کند؟ بسادگی نمی توان مجموعه اصول اخلاقی تعریف کرد که برای همه جا و همه وقت مناسب باشد.

مجموعه قوانین مستقل، بی انتها و منسجمی وجود ندارد و هیچ پاسخ پیش ساخته ای نمی توان یافت. تغییرات در زمینه های مختلف، از قبیل جامعه، تولید، آرایش سیاسی و ایدئولوژی به طور مداوم سؤالات جدیدی را پیش می آورد که هیچ مجموعه، تئولوژیکی و اخلاقی برای پاسخ به آنها بسنده نیست. اخلاق اولین هدف یک فلسفه یا تئولوژی معتبر است و یا باید باشد. اگر اجازه دهیم اخلاق بر هستی شناسی مقدم شود، در تمام لحظات زندگی مان در سایه عدل زندگی خواهیم کرد و ادعای «حقیقت» فلسفه یا الهیات گیج مان نخواهد کرد.

ادامه مطلب ...

معرفی رشته مهندسی مکانیک

رشته مهندسی مکانیک را شاید بتوان از نقطه ‌نظر تنوع موضوعات تحت پوشش، جامع‌ترین رشته مهندسی به شمار آورد. رشته مهندسی مکانیک در برگیرنده تمامی علوم و فنونی است که

ادامه مطلب ...

قاعده زرین در فلسفه اخلاق

قاعده زرین

(Golden rule ):

قاعده زرین بر این مبنا ، بناست که با دیگران فقط آنطور رفتار کنیم که در همان موقعیت رضایت می دهیم با ما رفتار شود .این قاعده از آنجا که در تمامی ادیان مورد تأیید است چنین نام گرفته است . و ما در این باره از علی (ع) میدانیم که فرموده آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند 

اسدآباد(سعدابا)

اسدآباد منطقه‌ای تاریخی است که قدمت آن به پیش از اسلام می‌رسد.....

ادامه مطلب ...

● اصول اخلاقی، قانون و تعهد

از زمانی که انسان ها به صورت اجتماعی زیسته اند، تعدیل رفتارشان با توجه به اصول خوب و بد، برای سلامت جامعه ای که به آن تعلق داشته اند، ضروری بوده است. ما این را اخلاق می نامیم که می تواند معانی متعددی داشته باشد. اخلاق می تواند یک رشته علمی باشد که با آنچه خوب و بد می نامیم و تعهدات و وظایف اخلاقی سر و کار دارد. اخلاق همچنین می تواند مجموعه ای از اصول یا ارزش های اخلاقی، یا نظریه یا منظومه ای از اصول اخلاقی باشد. بسته به محیط اجتماعی، آن قدرت برتری که به عنوان دلیل رفتار نیک به آن استناد می شود، ممکن است خواست خداوند، روند طبیعت یا قاعده منطق باشد. در جایی که خواست خداوند ملاک باشد، پیروی از فرامین الهی معیار رفتار پسندیده است. اگر روند طبیعت ملاک باشد، تطابق با صفات منسوب به طبیعت انسان ملاک قرار می گیرد. در جایی که منطق حکمفرماست، انتظار می رود رفتار اخلاقی از تفکر منطقی سرچشمه گرفته باشد.

اگر کسی بپرسد «به نظر شما اخلاق یعنی چه؟» گمان می کنم جواب هایی به قرار زیر دریافت کند:

«اخلاق وابسته به آن حسی است که به من می گوید این کار درست است یا غلط»

« اخلاق وابسته به اعتقادات دینی من است»

«رفتار اخلاقی یعنی پیروی از آنچه قانون آن را ضروری می داند»

«اخلاق متشکل از معیارهای رفتاری است که مورد پسند جامعه است».

معنی «اخلاق» را نمی توان به سادگی تعیین کرد و نظراتی که بسیاری از مردم در مورد آن دارند، اغلب اساس محکمی ندارد. بسیاری از مردم عموماً اخلاق را با احساساتشان برابر می دانند. اما اخلاقی رفتار کردن به معنی پیروی از احساسات شخصی نیست. کسی که از احساساتش پیروی می کند ممکن است از انجام کار درست باز بماند. در واقع احساسات نمی تواند معیار درستی برای سنجش رفتار اخلاقی باشد. همین طور نمی توان اخلاق را مطابق با دین دانست. بدون شک اغلب ادیان معیارهای اخلاقی والایی را ارائه می کنند ولی اگر اخلاق در حصر دین قرار داشت، رفتار اخلاقی تنها محدود به دینداران می شد. دین می تواند معیارهای اخلاقی محکمی را اعمال کند و برای رفتار اخلاقی انگیزه شدید به وجود آورد. اما اخلاق نه محدود به دین و نه مساوی با آن است.

اخلاقی بودن لزوماً مترادف با پیروی از قانون هم نیست. قانون اغلب شامل یک سری معیارهای اخلاقی است که مورد قبول اکثر شهروندان است. اما قوانین هم می توانند همانند احساسات از اخلاق فاصله بگیرند. تاریخ بشریت شاهد جوامع و قوانینی در آنها بوده است که برده داری را مجاز شمرده اند. جامعه آفریقای جنوبی قوانینی داشت که کارشان اجرای سیاست جدایی سفیدپوستان از سیاه پوستان بود. نمونه های بسیار دیگری از قوانین مخالف با اصول اخلاقی در جهان وجود دارد. جوامعی هستند که زن به عنوان جنس دوم در قانونشان تعریف شده است. احتمالاً هنوز در اروپا بانوانی هستند که روزهایی را که زنان اروپایی فاقد حق رأی بودند به خاطر بیاورند.

اخلاقی بودن به معنی انجام «امر مورد قبول جامعه» نیز نیست. منکر آن نیستم که در بسیاری از جوامع اکثر مردم هنجارهایی را قبول دارند که واقعاً اخلاقی هستند اما ممکن است هنجارهای رفتاری یک جامعه از اصول اخلاقی فاصله داشته باشد. ممکن است تمام یک جامعه از نظر اخلاقی فاسد شود. آلمان نازی مثال خوبی از چنین جامعه ای است.

علاوه بر این، اگر اخلاق به معنی انجام «امر مورد قبول جامعه» بود، برای اطمینان از اخلاقی بودن یک مسئله، باید می فهمیدیم جامعه چه چیز را می پسندد. به عنوان مثال اگر می خواستم تصمیم بگیرم در مورد سقط جنین چه نظری داشته باشیم، لازم بود یک نظرسنجی کلی از جامعه انجام دهم و بعد امر مورد قبول جامعه را در نظرمان اثر دهیم. فقدان اتفاق نظر در مورد بسیاری از مسائل اجتماعی امکان برابر دانستن اخلاق با عرف یک جامعه را از میان برمی دارد. اگر اخلاقی بودن به معنی پیروی از عرف جامعه بود، افراد مجبور بودند در مورد مسائلی به دنبال توافق بگردند که هیچ گاه در مورد آنها به توافق نمی رسند.

پس بالاخره اخلاق چیست؟

اخلاق دارای دو قسمت است: در درجه اول به معیارهای معقول خوب و بد اشاره دارد که چگونگی رفتار انسان را، معمولاً از نظر حقوق، تکالیف، فایده برای اجتماع، سلامت زندگی و فضایل، تعیین می کنند. معیارهای اخلاقی همچنین شامل آنهایی می شوند که فضایل صداقت، شفقت و وفاداری را واجب می شمارند. به علاوه، معیارهای اخلاقی دربرگیرنده معیارهایی هستند که حول نیازهای اولیه انسان می گردند.

اخلاق به مطالعه و توسعه معیارهای اخلاقی فرد نیز اشاره دارد. همان طور که پیش تر گفته شد، ممکن است احساسات، قوانین و هنجارهای اجتماعی از اخلاق فاصله بگیرند. پس لازم است فرد به طور دائم معیارهای خود را محک بزند تا مطمئن شود که معقول و قابل دفاع هستند. پس اخلاق به معنی تلاش مداوم برای مطالعه باورها و رفتار اخلاقی خودمان و کوشش برای اطمینان از اینکه ما و نهادهایی که تشکیل می دهیم مطابق با معیارهایی معقول و قابل دفاع، نیز است.

ادامه دارد